موضوعات متنوع
موضوعات متنوع
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

به تصاویر دقت کنید:




پشت عقرب شکافته می‌شود تا بچه‌ها از آن خارج شوند

 

 



روز دوم هم بچه ها در حال خارج شدن هستند





روز سوم هم خروج بچه ها ادامه دارد





روز چهارم بچه ها خارج می‌شوند و پراکنده می‌گردند



g

روز پنجم؛ آخرین روز خروج بچه‌هاست و مادر همچنان پابرجاست
 





سبحان الله
بخشی از قدرت خدا در اینجا نمایان می‌شود،
بعد از پایان یافتن وضع حمل، پشت عقرب همانند روز اول بر می‌گردد و درست می‌شود


 




تاریخ: یک شنبه 5 تير 1390برچسب:عقرب,زایمان,زایمان عقرب,عقرب زایمان,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محليشان کنی از گزندشان بی امانی. پس در احترام ،اندازه نگهدار*

*پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن*

*پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن*

*هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*

*پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن*

*پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن*

*پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب
و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که جایتان عوض شود*

*پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*

*هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی را به خاطر مواضعش مرنجان**.*

*پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*

*پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند*

*پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند*

*پسرم! قطار اندیمشک – تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر*

*پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*


*پسرم! در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. “استاد” باید خودش بیاید، زورکی که نیست*


*پسرم! اگر آلبوم های موسیقی دل آواز و هرمس و آوای شیدا گرانتر از چهار هزارتومان شد ، دیگر نخر. با این حال نصیحت قبل از قبلی را آویزه گوش کن*

*پسرم! اگر توانستی استخدام شوی، در اداره با دو کس رفیق شو آنچنان که دانی آبدارچی و یکی از بچه های حراست. هرکدام باشد توفیری نمی کند.*

*فرزندم! هیچ کس تنها نیست*

*پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*

*هان ای پسر! اگر کسی گفت اسفندیار ار می شناسی خودت را به نفهمی بزن*

*پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت*

*پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*

*هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت*

*پسرم! در فیس بوک عضو شو و این وصیت نامه را برای دوستانی که برمی گزینی یا تو را برمی گزینند “شیر” کن*




تاریخ: پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

روی عکس زیر کلیک کنید

بعد در صفحه جدید سعی کنید با موس برین رو دماغ این آدم!

 

 




ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

یارو رشته‌ اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار

یارو گاو داری میزنه مامور بهداشت میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : آت اشغال مامور کلی جریمش میکنه. ساله بعد
میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : جوجه کباب ,پیتزا . باز یارو جریمش میکنه. سال بعد میا میگه به گاوات چی میدی ؟
 میگه : والا هر روز صبح بهشون ۱۰۰۰ تومن میدم هر چی دوست دارن بخرن بخورن

دلداری یارو به دوست دخترش : مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی

حیف نون ماشینش پنچر میشه…میره از لوله اگزوز فوت میکنه..احمقه رد میشه..میگه:خره…
تا صبح هم فوت کنی لاستیکت باد نمیشه…چون شیشه های ماشینت پایینه

به یارو میگن : تولدت کِیه ؟ میگه : ۵ آذر ، میگن چه سالی ؟ میگه : هر سال

به یارو میگن که با کاروان یه جمله بساز گفت :توی حمام هیچوقت دوش، کارِ وان رو نمیکنه

یارو میره سوپر مارکت میگه یه مایع ظرفشویی خوب بدین ….. صاحب مغازه میگه : گلی خوبه؟ ….. یارو میگه: مرسی سلام میرسونه

یارو با لباس تو رودخونه شنا میکرده؛ میگن :چیکار میکنی؟ میگه : لباسامو میشورم ... میگن : ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟ میگه : داریم؛ ولی وقتی میرم اون تو؛ سرم گیج میره

اصفهانیه یه بطری آب معدنی میخره یه کمی ازش میخوره ، به زنش میگه : زن یوخوده آب بیار بریزیم توش خیلی غلیظس !!

 دعای بچه تهرونی :
خدایا ، ماه رمضان را مانند المپیک هر 4 سال یک بار در یک کشور قرار بده و ما را در مرحله مقدماتی حذف بفرما ، الهی آمین !!!!!

 به پشه ميگن چرا زمستونا پيداتون نيست؟!؟؟؟! ميگه: نه اينکه تابستونا خيلي برخوردتون خوبه !!!!!

یارو زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه

 یه روز یه یارو میره در مغازه خیاطی. پارچه شو میده میگه برام یه شلوار بدوز. فردا نیام بگی وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا نمیخوام پدر سگ پارچه منو بده میخوام برم

 یارو میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده . یارو خودشو میندازه تو بغل دختره میگه : خدایا هُل نده .




تاریخ: یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
ارسال توسط سعید میرزایی فدافن

دو اتشنشان وارد جنگلی می شوند تا اتش کوچکی را خاموش کنند . اخر کار
وقتی از جنگل بیرون می ایند و میروند کنار رودخانه ، صورت یکی شان کثیف
و خاکستر است و صورت ان یکی به شکل معصومانه ای تمیز .
سوال : کدامشان صورتش را می شوید ؟
اشتباه کردید ، ان که صورتش کثیف است به ان یکی نگاه می کند و فکر میکند
صورت خودش هم همان طور است .
اما ان که صورتش تمیز است می بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به
خودش می گوید : حتما من هم کثیفم ، باید خودم را تمیز کنم .
از کتاب زهیر پائولو کوئیلو

حالا فکر کنیم چند بار اتفاق افتاده که دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگران به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم


وقتی فرد مقابل ما مهربان و خوب و دوست داشتنی است
کمی باید به خودمان شک کنیم




ارسال توسط سعید میرزایی فدافن
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا: